fatemefateme، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

شرح حال مجازی کودکانه های فاطمه جون

آب بده

دیروز اولین روزی که فارغ از امتحان می خواستم بخوابم، ساعت حدود 9 صبح بود، یه چیزی از پشت بهم تکیه داده بود، اهمیت ندادم، تکون هم میخورد، متوجه میشدم یه چیزی هست، ولی عمیقا به خواب فرو رفتم. دوباره از پشت یه چیزی مثل توپ پشتم می چرخید ولی این بار محکم تر از اونی بود که بخوام بی خیال شم. برگشتم ... دیدم میگه: آب میخوام. فاطمه جون بود، شب تنهایی پیش ما خوابیده بود. کلا قبل و بعد خواب آب میخاد، فکر کنم این یک شیوه برای بلند کردن ماست.
22 تير 1394

فاطمه بزرگ شد

این داستان: فاطمه جون بزرگ شد کتاب خواندن و صحبت کردن از عمده ترین فعالیت های فاطمه کوچولو در حوالی 2 سالگی است. مثل مدیران! به جای بالارفتن از میز و ور رفتن با سیم تلفن و وسایل کابینت این روزها کمتر راه می رود و بیشتر حرف می زند، از هر جمله ساده ای که میشنود، مثلا "نکن" ، "می ترسم" در موقعیت های مختلف و با فاعل های مختلف استفاده میکند. مثلا از فلانی می ترسم، دایی جون نکن، مادر جون نکن دیگه براش یه عادت شد. دقیقا دیروز در یک مطلبی راجع به آموزش زبان دوم همین نکته را خوانده بودم. که ذهن جملات ساده را می شنود و خود برای آن شاخ و برگ می سازد و در جاهای مختلف به کار می برد. و اما کتاب خواندن! کتاب میوه ها از اولین...
22 تير 1394

قالب جدید!

این پست به مناسبت قالب جدید و شگفت انگیز نی نی وبلاگه ! از اونجایی که فاطمه خانوم این روزها کارهایی میکنه که واقعا آدمو شگفت زده میکنه , این قالب انتخاب شده. دوباره یه لیست از قابلیت های یک نی نی یک سال و سه ماه و سیزده روزه : میرقصد عجیب ! تقلید صدا و کلمات به صورت انتخابی ! تقلید صدای حیوانات اعم از اهلی و وحشی خوردن اهل منزل استفاده از تک تک عضلات صورت ! از رزوریوس (خندان )گرفته تا دپرسور انگولی (گریه) !
15 دی 1393

از فانتزی های فاطمه !

از فانتزی های فاطمه اینه که یه شب که میاد خونه ما و من (سحر) از اتاق خواب (البته بیشتر مطالعه ) میام بیرون و لامپو خاموش میکنم , دراتاق رو کامل نبندم , همینطور که سرگرم بازی با فاطمه هستم و میگم کی از همه خانوم تره  , و فاطمه کاملا بی توجهه داره همزمان با تماشای شبکه پویا و خوردن پفیلا , به جوجه اردکش میگه جیک جیک تا شام خوردن بهش یاد بده و صدای من من گفتن بقیه (حتی اقایون) بلندتر از فاطمه ست ), یهو یه کاری برام پیش بیاد و فاطمه در حالی که چشم همه رو دور میبینه , بدو کنه بره تو اتاق , بعد در بسته بشه  و تو همون تاریکی دونه به دونه به کشف و ضبط همه چیزهای حساس برسه . مثلا خودکار نارنجی و سبزو بگیره تو دستاش و کل دیوار و پرده و کتاب ...
30 آذر 1393

سلام به دوستان

هر چند که در نی نی بلاگ ها همیشه مخاطبان نی نی های گرام هستند . البته وقتی که نی نی ها قد کشیدند و مدرسه رفتند و خواندن یادگرفتند . اما من میگم سلام دوستان ... علت اینکه پست نمیذارم , نداشتن وقت است ! بنده رییس اداره نیستم ولی درس دارم و یه سری کارهای مربوط به نشریه دانشجویی که یه کم پررنگ تر از اینیه که اینجا نوشتم . ترجیح میدم زمانهای خالی ام رو با کارهای مفیدتری انجام بدهم . درسته که فقط نمیشه کار مفید انجام داد و پاستوریزه بازی در آورد ! آره ولی من وقت هایی رو که باید پست بذارم با فاطمه بازی میکنم و اینکار رو صد در صد بهتر از پست گذاشتن میدونم . چون آدم باید نقد رو بچسبه . حالا تا نی نی بزرگ بشه , کلی راه هست که خاطراتش زنده بمو...
4 آبان 1393

میلاد امام رضا (ع)

ان شالله تشرف به حرم مطهر امام رضا (ع) در شب میلاد آقا برای همه کسانی که این پست رو میخونن , در سال بعد امکان پذیر بشه .     امروز صبح یه اتفاق خیلی جالبی افتاده از سری حرکت های تکاملی فاطمه جان , انجام حرکات ظریف با انگشتان بوده و یکی از حرفه ای ترین حرکت ها با انگشتان , تعارف غذای در دست به اهل البیت ! البته اگر به طرفش میرفتی تا بگیری درجا تغییر مسیر میداد و به سرعت لقمه رو در دهان خودش فرو میداد !!!!!!! امروز در حالی که خندان و شادان بالاسر من نشسته بود , بیدار شدم , دیدم لبخند ملیحی میزنه و کلا امروز خیلی خانومه . بعد سه تایی نشستیم صبحانه بخوریم , نون رو هی تکه میکرد نوبتی به من و مادرجون میداد ! بعد ...
26 شهريور 1393
1